Roz Omid
5 min readDec 23, 2024

حضرت رهبر جمهوری اسلامی، فلسفه هگل و مارکس را با اندیشه اسلامی مقایسه کرد

آقای خامنه ای، فلسفه دیالکتیک هگل را مارکس دست برد و بر مبنای تکامل پذیری دیالکتیک، آقای موری بوکچین آن را بسوی دیالکتیک طبیعت برد. ولی فلسفه این آقایون کجا و پیغمبر یا مرشد به کمال رسیده کجا؟ با این حال جالب است بدانید که بوکچین در سال ۱۹۶۴ مقاله ای نوشت و گفت که اگر روند تولید کربن دای اکساید به آن صورت روز خودش در جهان ادامه داشته باشد تا دویست سال دیگر کره زمین دچار بحران گرمایش میشود. پیش بینی ایشان از روی علم سخت مثل فیزیک و شیمی خیلی کمتر بود تا از دید یک جامعه شناس با عشق به فلسفه. تولید این نوع گازها از سال ۱۹۶۴ کمتر نشد که هیچ بیشتر هم شد و ۵۰ سال بعد از نشر آن مقاله گرمایش زمین آشکار شد

بنده دانش آموز همکار بوکچین، استاد چدورکاف بودم و در حوزه دیالکتیک طبیعت تمرکزم در بوجود آوردن محله های هوشیار به کمک کشاورزی پایدار بود

Community Development and Sustainable Agriculture

سالها بعد از اینکه فارغ التحصیل شدم (همان سالها که جنابعالی تلاشتان در پی نابودی اسرائیل بود که نتیجه اش، تنها در یک سال گذشته، این نابودی شدید غزه و از بین رفتن پنجاه هزار فلسطینی و بی خانمانی بیش از دو میلیون. زحمت کشیدید. آلمان میلیونها انسان را به دلیل دینشان اسیر کرد و کشت و بعدش انگلیس کشور اسرائیل رو نقشه کشید و شما رفتید دنبال کی و سر کی هی بمب میفرستید؟ آلمان هم روحیه مردمش عوض شده و هم به تنهایی میتونه سومین قدرت ارتشی دنیا باشه، فکر غلط از حرف هایم در نیاورید.) به هر حال به مرور زمان کمبود اشاره به وجود روح در فلسفه بوکچین و استادم برایم بیشتر و بیشتر سوال پیش آورد که چرا روح را جدا از فلسفه بدانیم. و چگونه نقش روح در رابطه با عقل و جسم را درون دیالکتیک طبیعت مورد بررسی بگیریم. و در عین حال از سیستم و طرز فکر فرمانداری-فرمانبرداری که بوکچین که یکی از اساسی ترین بحث نکته های فلسفه اش هست بهره بگیرم. یا به زبان دیگر «روح پذیری» چه نقشی در دیالکتیک طبیعت دارد و تیتر نوشته هایم شد

Spiritual Sensibility within Dialectical Naturalism

مدتی گذشت و متوجه شدم که عارفان ایران زمین و ایران شهر فقط و فقط شعر نمی گفتند بلکه فیلسوف هم بوده اند و در این مورد خیلی بهتر از بنده نوشته اند.

یک حمله مردانه و مستانه بکردیم — تا علم بدادیم و به معلوم رسیدیم — مولوی

آقای خامنه ای قبل از اینکه در اساسنامه کنونی دولت جمهوری اسلامی را به دولت انتقالی مردمی و روحانی تبدیل کنید و تشریف ببرید و چون موضع دیالکتیک را با اسلام مقایسه کردید (در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۳ روبروی جمعی از زنان) خواستم این را نه فقط به جنابعالی بلکه به مردم با سواد و تامل گر ایران هم گفته باشم که درش تامل کنند. در حقیقت از گفته کسی نیست جز مولوی

هر چند پرستیدن بت مایه کفر است — ما کافر عشقیم گر این بت نپرستیم

جز قصه شمس الحق تبریز مگویید — از ماه نگویید که خورشید پرستیم

دیالکتیک را آقای هیگل ۲۰۰ سال پیش عرضه کرد و تا اونجایی که بنده متوجه شدم فلسفه ناقص و در حال تکامل بوده. مولوی ۸۰۰ سال پیش از مرشدش شمس یاد گرفت که دانش دیگری است فراتر از آنچه به کمک عقل و علم به دست می آید و آن مهم است. اگر سعی کردیم تا بفهمیم و تامل کردیم تا ببینیم که آقایون غربی در مورد فلسفه دیالکتیک چه افکاری داشته اند یک تاملی هم در مورد عشق مولوی به مرشد به کمال رسیده اش هم بکنیم. مولوی باکی نداشت که همدینان خودش، مسلمانان، او را کافر صدا بزنند. تنها نگرانیش در این بود که مرشدش را ستایش نکند و از نگاه پروردگار کافر عشق دیده شود

سال ۲۰۰۸ میلادی ایران بودم و با استادی آشنا شدم که پرسید «آمریکا چی خوندی؟» شروع به شرح و تلاش در پیدا کردن لغات فارسی و ترجمه افکارم و آنچه به انگلیسی یاد گرفته بودم که آن استاد زنده یاد گفت این حرفها رو بنویس. مدتی طول کشید که به کمک لغتنامه انگلیسی — فارسی این کار را بکنم و نتیجه و حاصلش ده دوازده صفحه شد با معرفی دیالکتیک طبیعت و افکار خودم در مورد بهبودی محیط زیست. جزوه را دادم خدمت آن استاد و بعد از اینکه خوند، صلاح دونست که در روزنامه همشهری چاپ بشه و قسمت محیط زیست آن نشریه یکی دو صفحه اش چاپ شد

دو جمله اول آن مقاله ریشه گرفته از فلسفه دیالکتیک طبیعت بود که به این صورت نوشتم: مسئله تخریب محیط زیست را می‌شود جدا از موارد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و دیگر موارد انسانی دانست ولی این تجزیه راه حل اساسی را از بین می‌برد. روحیه فرمانداری- فرمانبرداری در سراسر نقاط جهان باعث جنگ‌های بی‌شمار، ناهنجاری‌های اجتماعی و وضعیت کنونی محیط‌زیست شده است

چند سال گذشت و به آمریکا برگشته بودم که برای همسایه ام اتفاق بزرگی رویداد که تاثیرش در زندگیم قوی بود. آن حادثه باعث شد که با اندوه و احساس زجر و ناتوانی که نمیدانستم چه کار کنم که قلم و کاغذی زیر دستم آمد و جمله یا سوالی نوشته شد

سال ۲۰۱۵ بود که اون اتفاق برای همسایه ام و در نتیجه برای من رخ داد که در مورد نقش «روح پذیری» در دیالکتیک طبیعت شروع به نوشتن کردم

Spiritual Sensibility within Dialectical Naturalism

بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید -چو مردید در این عشق همه روح پذیرید — مولوی

بعد از مدتی متوجه شدم که حدود سه فصل کتابی را نوشتم ولی اتفاقات دیگری هم روی داد که به این نتیجه نزدیک تر شدم که عارفان ایران زمین و ایران شهر در مورد آنچه سعی در نوشتن و رساندن پیامی که در وجودم هست بسیار زیباتر از من نوشته اند

یک حمله مردانه مستانه بکردیم — تا علم بدادیم و به معلوم رسیدیم — مولوی

جمهوری اسلامی خمینی واقعا که اوضاع ایران و فلسطین و سوریه و لبنان را بدجور خراب کرد. اینقدر وضع وخیم شده که سخت نیست که برای آدمی مثل من این فکر بیاد که، آقای رهبر جمهوری اسلامی ولا به خدا من از شما بهتر میتونم رهبری کنم

از طرف دیگه فکرش رو میکنم گاهی از خودم میپرسم: خیلی باید بیکار و یا شوت باشی که دوست داری بری رهبری این خرابکاری های جا مانده را به دست بگیری. آیا می خواهی بگی مردم آمده ام که همه چی رو درست کنم؟ نه والله! ولی به لطف پروردگار متوجه گفته مولوی شدم

بمیرید بمیرید به پیش شه زیبا — — بر شاه چو مردید همه شاه و شهیرید

برای مریدان مهم نیست که بقیه آنها را چگونه ببینند و بشناسند. برای ایشان ارزش زندگی در این است که در درون خود پیش چه شاهی جان میدهند و جان میگیرند

Sign up to discover human stories that deepen your understanding of the world.

Free

Distraction-free reading. No ads.

Organize your knowledge with lists and highlights.

Tell your story. Find your audience.

Membership

Read member-only stories

Support writers you read most

Earn money for your writing

Listen to audio narrations

Read offline with the Medium app

No responses yet

Write a response